امروز اتفاقی سوق داده شدم به وبلاگ یک دختر 14 ساله به نام سارا ... اول دبیرستان ، تو پروفایلش نوشته ، همینجوری دلم سوختس ، دیگه نسوزونیش...
تو وبلاگ تازه تاسیسش چند تا پست بیشتر نبود ، که یکی دوتاش معرفی خودش بود و ظاهرش و کارایی که واسه خودنماییش انجام داده بود مثل رنگ کردن موهاش و یکی هم گزارشی بود از رفتن با خونوادش به پارک و یکی دوتا هم مبهم نوشته بود .
تو همه نوشته هاش یک متن بود که خداییش آتیشم زد و یک متن هم بود که برام چندش آور بود :
متن چندش آور و البته قابل تامل که نشان از درد درون و جوابی است بر این جمله سارای 14 ساله که گفته : همینجوری دلم سوختس ، دیگه نسوزونیش...
عین متن سارا :
?فـاحشـہ کـسےاست کـہ درزنـدگیـش ازهـمـخـوابـگــے
بـابـزغـالــہ نگــذشتـہ استـــ ... امـــا قـصـد دارد بــا دختــر بـاکـره ازدواج کنـد !!!?